یه مدتی هست که دلم هوای شعرای سنتی شجریان و سیما بینا رو کرده و بعد از خوندن یه شعرو ساخت اون آهنگ کوتاهی که با ستارو دفعم داشتم تصمیم گرفتم که حتما کلاس آوازمو تکمیل کنم... صدای 2 رگه هم خوب چیزیه ها... نوشت است از دل سردش رز بیغم: دلم سردو سیه گشتست از این نامردمیها.... دل پر رنگ آن ژاله از آواز طنین انداز آن بی مهر ... دلم سردو سیه گشتست. دلا تا کی شوم تنها و بی کس ، در این قصه که کس با من نماندست ... دلا محزون شدم از او... دلا رنجیده شد روح و تن و جانم... دلم بی تاب مهر گشتست.. ولی کی ؟؟ کو کنم زاری از این نامردمیها... نمیدونی وقتی این شعر و گفتم و با سه تارم ریز میزدم و صدامو اوج میدادمو بم میکردمو خلاصه یه صفایی به تارهای صوتیم دادم...چه حس قشنگی بود... واقعا گاهی خوندن واسه دل غمگین خیلی خوبه.. به خصوص امروز که همش به رضا و بابام فکر کردم!!!
Design By : Pars Skin |